مولای من ! آن دم که زمین و زمان آبستن ولادت تو بودند ،
نمی دانم که اقیانوس ها و دریاها چگونه این شور و شعف را به تلاطم نشستند !!
یک لحظه در آب نور مهتاب افتاد
در گیسوی موج آب ها تاب افتاد
شاید هم در خود فرو رفتند و تاب نیاوردند تماشای اقیانوس گیسوانت را که بر دوش های تو موج می زد .
مولای من ! گمان دارم آن دم که چشم بر جهان گشودی ،
ماه نیز خویش را در پشت ابری نهان کرد ،
تا آنانی که تو را می نگریستند ، ریشخندش نکنند .
قلم صورت آفرین چه زیبا نقش زده بود تو را ،
که هر آنکس که تو را دید انگشت حیرت بر دهان نهاد !
و فاطمه امّ بنین به چشما ن خود دید ، آنچه را که مولا سالیان پیش ، به او وعده فرموده بود .
همو که دل از نام زیبای خویش برید ،
تا مبادا که خطی از غبار اندوه ، بر دل فرزندان فاطمه بنشیند ،
و تو پاداش آن همه ادب و کرامت بودی ،
وه که چه پاداش عظیمی !!
سرّ ولادت تو را هیچ کس نمی دانست ؛
تنها آنانی که دست های کوچکت زیارت گاهشان بود می دانستند ،
و همین کفایت می کرد .
و خوشا به حال آن دستانی که در هنگام ولادت ، به اشک چشمان مولا ، تغسیل شد
و در هنگام شهادت نیز ........
بگذار از شهادتت نگویم ...........
آخر ولادتی که با اشک همراه ست ، پس شهادت خود حدیثی بس دشوارست ......
امروز دل تاب به یاد آوردن آن روزها را ندارد !
که تو خود میدانی مولای من !
که هر روز به یاد کنار علقمه و لبان خشکیده ات ، اشک می ریزیم ؛
بگذار امروز را شادی کنیم ... آخر با آمدن تو دل حسین و زینب نیز شادمان شد .
از امروز دیگر آنان نگران کربلا نیستند .
و حسین پشتش به تو گرم شده ......
دستان علمگیر تو را می بوسد و شانه های تورا که مشک بر آن می گذاری !
و چشمان زیبایت را که وسعتی دارد فراتر از طور سینا ...
چشم در چشم تو ست ثارالله
دیده بگشا و لحظه ای به خود آ
زیر بار غمت خدا نکند
بشکند پشت سید الشّهدا
و زینب ، زینب تو را تنگ در آغوش می گیرد و دستان کوچکت بوسه گاه لبان حق گوی زینب می شود ،
و البته بی شک پاهای تو نیز ........
که طنین این گام ها ، طمأنینه دل بی قرار زینب خواهد شد !
زینب به طنین گام تو دلگرم ست
گاهی جلوی خیمه ی او راه برو
مولای من ! ...
دیگر بیش ازین نه قلم را و نه دل را تاب یاری نیست !
ناگفته هایم بسیار ، پای قلم فرسوده و فرصت کوتاه .............
ای نبی طلعت ای علی مرآت
ای حسن خصلت ای حسین صفات
من و وصف کمال تو حاشا
من و شرح جلال تو هیهات
بر تو ای حُسن دلفریب درود
بر تو ای ماه هاشمی صلوات
بنفسی أنت یا سیدی و مولای ! یا عباس !
گر چه خود پرچم به دوش کربلاست
رایة العباس در دست خداست